سلام عزیزای خودم

تو این وبلاگ درد و غم و غصه نداریم!! اصلا غم چی هس؟؟ وللش

وقتی اینجا وارد میشی یکی ازاون لبخندای ژیگولت بزن تا خوچیل بشی بعد برو ببین تواین وبلاگ چه خبره

پس لبخندت کووووووو؟؟؟ خب بزن دیگه آسمون به زمین نمیرسه که واااااا!!

درضمن زود زود بهم سربزن و بدون نظر هم پاتو ازاینجا بیرون نمیذاری هااا آفرین

راستی تو نظرسنجی هم شرکت کنین و علت انتخابتونم بهم بگین تا درجهت خوب شدن وبم ازشون استفاده کنم

مرسیییییی دوستای گل خودم

یه سوال دارم که تا الانم که الانه هرچی زور زدم نتونستم جوابشو پیدا

کنم! یه سوال ساده ی پیچیده

همه دم از عشق و عاشقی میزنن ولی خدایی یه ذره از اون حال بیاین

بیرون ببینین واقعا عاشقین؟ یا به عنوان یه سرگرمی تازه قبولش دارین؟

سوالم اینه! مفهمو عشق چیه؟ اصلا وجود داره یا مخصوص رمانایی

هستش که روز و شب میخونیمشونو آرزو میکنیم که کاش ماهم اینجوری عاشق بودیم؟ 

بله من خودم عشق هایی رو دیدم که حتی پیر هستن ولی بازم به عشق

همدیگه نفس میکشن ولی خدایی عشقای امروزی چی؟ یه مشت دروغ و

کلک که حتی نمیشه کلمه عشق رو روشون گذاشت چه برسه به

عمقش!

در کل من اعتقادی به عشق ندارم و معمولا هم هرکی بگه عاشق شدم

به مسخره میگیرم.

حالا میخوام بفهمم! بفهمم عقاید شما چیه؟ عشق رو از چه دیدگاهی

میبینین؟ چرا قبولش کردین و چطوری عاشق شدین؟ شاید منم از

مسخره کردن دست بردارم

لطفا کسایی که واقعا تجربه اشو دارن جواب بدن و در عین حال عشقشون واقعی باشه

و شما :

ای گوش هایی که تنها گفتن های کلمه دار را می شنوید !

پس از این جز سکوت سخنی نخواهم گفت.

و شما :

ای چشمهایی که تنها صفحات سیاه را می خوانید !

پس از این جز سطور سپید نخواهم نوشت.

و شما :

ای کسانی که هرگاه حضور دارم بیشترم تا آنگاه که غایبم...

پس از این مرا کمتر خواهید دید!

  "دکتر علی شریعتی"

ایول جرج برنارد شاو

حاضر جوابی های جورج برنارد شاو

روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید: "شما برای چی می نویسید استاد؟" برنارد شاو جواب داد:

"برای یک لقمه نان"

نویسنده جوان برآشفت که: "متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم!"

و برنارد شاو گفت: "عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم!"

روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت و گفت:

آقای شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است!

برنارد شاو هم سریع جواب میدهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما

هستید!

گوشه ای از نوشته های جورج برنارد شاو

سکوت بهترین شکل بروز تمسخر است.

وقتی یک احمق کاری را انجام می دهد که از آن شرمسار است، مرتب تکرار می کند که دارد به وظیفه اش عمل می کند.

ازدواج از این جهت محبوبیت دارد که حداکثر وسوسه را با حداکثر شانس در می آمیزد. در زندگی دو تراژدی وجود دارد. اولی اینکه به مراد قلبت نرسی و دومی اینکه به آن برسی.

حواست باشد چیزی را که دوست داری، به دست آوری. در غیر اینصورت مجبور می شوی چیزی را که به دست می آوری، دوست بداری.

هیچ عشق خالصانه ای وجود ندارد مگر عشق به غذا. ( کاملا باهات موافقم داداش)
بی ریا بودن خطرناک است مگر احمق هم باشید.

هیچ چیز بهتر و آسان‌تر از طرفداری از فقرا یک نویسنده را ثروتمند نمی‌سازد.

وقتی پلنگی انسانی را می‌کشد به این می‌گویند وحشی‌گری اما وقتی انسانی پلنگی را می‌کشد به آن می‌گویند شکار.

عشق اشتباه فاحش فرد در تمیز دادن یک آدم معمولی از بقیه‌ی آدم‌های معمولی است.

یک مرد تا زمانی که صحبت‌هایش را انکار نکنید حرفی نمی‌زند!

وقتی چیزی خنده‌دار است با دقت در آن حقیقتی پنهان را جست و جو کنید!

هرگاه قصد شوخی دارم، حقیقت را بیان می‌کنم و این بزرگترین شوخی جهان است.

روش جوک گفتن من این است که واقعیت را بگویم. واقعیت خنده‌دارترین لطیفه دنیا است.

( خیلی خوشم اومد از این جملش)

» مرا کسی نساخت، خدا ساخت، نه آنچنان که کسی می خواست که من کسی نداشتم. کسم خدا بود، کس بی کسان. در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی گشتم و از چشمه ایمان سیراب شدم و در هوای دوست داشتن دم زدم و در آرزوی آزادی سر برداشتم و در بالای غرور قد کشیدم و از دانش طعامم دادند و از شعر شرابم نوشاندند و از مهر نوازشم کردند تا : حقیقت دینم شد و راه رفتنم و خیر حیاتم شد و کار ماندنم و زیبایی عشقم شد و بهانه زیستنم! «

دیشب تیتراژ مجموعه خنده بازار رو شنیدم فک کنم بیشترتون شنیدین به نظرم خیلی قشنگ و بامحتوا هست

دوتا از بیتاش یادمه که از اینا خیلی خیلی خوشم اومد

آی آدما غصه چیه            

                            دنیا دو روزه

                                              نخندی فردا که بشه 

                                                                              دلت میسوزه

واقعا من به این حرفا خیلی اعتقاد دارم! اگه غم و غصه رو به دلت راه بدی تا آخر عمرت جاشو خوش میکنه و موندگار میشه منفجرشم کنی باز خاکسترش رو دلت میمونه! پس بیاین یه قولی به هم بدیم که همیشه و هر کجا که هستیم فقط و فقط شادی و خوشیا رو به دلمون راه بدیم تا همون خاکسترای زخمامون روز به روز کمتر بشه...

آنگاه که تقدیر واقع نگردیده و از تدبیر هم کاری ساخته نیست، خواستن اگر با تمام وجود با بسیج همه اندام ها و نیروهای روح و با قدرتی که در صمیمیت هست، تجلی کند، اگر همه هستیمان را یک خواهش کنیم، یک خواهش مطلق شویم، اگر با هجوم ها و حمله های صادقانه سرشار از یقین و امیدواریمان بخواهیم، پاسخ خویش را خواهیم گرفت.

به پیشنهاد یه دوست عزیز هر روز یکی از جمله های حکمت آمیز دکتر علی شریعتی رو میذارم! امیدوارم خوشتون بیاد

اینم اولین سخن دکتر شریعتی

اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد، تو مهربان و جاودان

اسیب ناپذیر من هستی. ای پناهگاه ابدی، تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی.